آخرین بروز رسانی اخبار سایت سه شنبه 30 آبان 1402
 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

  

 

 

 

  

 
 

«مادر که می‌شی، تمام آرزوهات خلاصه می‌شه تو وجود بچه‌ای که توی بغلت جا گرفته. 

مادر بودن راحت نیست، اما وقتی پاره تنت بیمار می‌شه تازه میفهمی زندگی می‌تونه چقدر سخت و طاقت‌فرسا باشه. مادر این قصه هم وقتی اسم سرطان رو کنار اسم پسرش شنید دنیا روی سرش آوار شد. اما شما کنارش بودین تا دوباره از جاش بلند بشه و پسرکوچولوش رو برای گذر از روزهای سخت درمان در آغوش بگیره. حالا مدتیه تو محک‌ درمانش رو شروع کرده و همه جان و توانش رو برای برآورده شدن یک آرزو گذاشته: سلامتی پسرش. خدا کنه آرزوی همه مادرای محک برآورده بشه و آغوش مادرانه‌شون خالی نشه.

ارسال این صفحه برای دوستان